شهریار جاده ها
✍️علی مرادی مراغه ای ♦️وقتی آنتونی جنکینسون فرستاده ملکه الیزابت در سال ۱۵۶۲م وارد دربار شاه طهماسب صفوی میگردد به محض اینکه شاه از مذهب او آگاه می شود او را از خود رانده، دستور میدهد کسی دنبال او برود و هر جا او قدم میگذارد تمام آجرهای قدم او را عوض کنند.آنتونی جنکینسون مینویسد:
«…من با تعظیم و تکریم تمام به حضور شاه رسیدم و مکتوب علیا حضرت ملکه را تقدیم نمودم شاه نامه را گرفت، سئوال نمود از کدام مملکت فرنگستان هستم من جواب عرض میکردم …بدبختانه در این موقع، موضوع مذهب و سئوال از آن پیش آمد همین که اقرار کردم مسیحی هستم، فریاد شاه بلند شده گفت:
ای خدانشناس! هیچوقت نمیخواهم با کافران، دوستی و سر و کار داشته باشم و امر کرد من از حضور او خارج شوم و خیلی خوشحال شدم که در این موقع امر کرد بیرون بروم پس تعظیم کردم خارج شدم و یک نفر از درباریان با یک غربال شن دنبال من روان شد و جاهای پای مرا هر کجا قدم میگذاشتم قدری شن در آنجا غربال میکرد»
( ژنرال سایکس،تاریخ ایران…ج دوم، ص۱۶۸)

♦️از برخورد شاه صفوی با یک مسیحی تا زمان ناصرالدین شاه( اولین شاهِ ایران که جرئت کرد به مسافرت فرنگ برود)زمان زیادی است.
برای آشنایی و دیدن تحولات اروپا البته از آسیا، امپراطوری ژاپن و سلطان عثمانی نیز به اروپا مسافرت کردند اما در ایران، بقول لرد کرزن، ناصرالدین شاه «اولین شاه ایران است که جرات میکند موانع متعددی را پشت سر گذاشته و قلمرو خودش را ترک گفته به اروپا مسافرت کند»
(ایران و قضیه ایران…ج دوم،ص۵۳۲)
برعکس تاریخنگاری دوران پهلوی که مسافرتهای سه گانه شاه قاجاری را در حد«عیش و نوش و عیاشی در فرنگ» تقلیل داده اند این مسافرتها در آشنایی شاه و ایرانیان با تحولات اروپا تاثیر زیادی داشت.
خوشبختانه سفرنامه های ناصرالدین شاه که از این مسافرتها نوشته و به زبانهای روسی، آلمانی، انگلیسی و فرانسه منتشر گردیده اطلاعات دست اولی از نوع مواجهه و نگرش شاه شرقی برای اولین بار از این تحولات بنیانکن غرب بدست می دهد.
خاطرات او از شهرهای مختلف اروپا گاهی همراه با شگفتی و تحسین و گاه با افسوس و حسرت و در مواردی نقدِ خودی همراه است.
در خاطرات سفر سومش در دیدار با لویی پاستور می نویسد:
«… امشب پاستور معروف را که برای آدمِ سگِ هار گاز گرفته، معالجه و علاج پیدا کرده است، دیدم، شرح احوال او را در روزنامجات خوانده بودم با او خیلی صحبت کردم، می گفت معالجه این کار را خیلی خوب پیدا کرده ام، امّا باید آدمِ سگِ هار گرفته را زود بیاورند که معالجه شود…بخصوص اگر دندان سگ هار به عصب گرفته و به خون رسیده باشد…حالا پاستور در اینجا مدرسه دارد و درس میگوید و مردم مشغول تحصیل این کار هستند. حقیقتا این پاستور خیلی خدمت به انسانیت کرده است»
(ناصرالدین شاه قاجار در سفر سوم فرنگستان … ص ۱۹۱)

♦️البته برای این مسافرتها، تشویقهای صدراعظم آگاه و روشنگری چون میرزاحسین خان سپهسالار را نیز نباید نادیده گرفت که هدفش آشنایی با پیشرفتهای غرب و ترغیب شاه به انجام اصلاحات بود و با این اقداماتش، خشم بخشی از روحانیون را برعلیه خود برانگیخت بطوریکه «در ذهن عوام الناس و بازاریان تلقین ‏کردند: صدراعظم مذهب اهل ایران را تغییر میدهد و آنها را عیسوى میسازد.»
(فریدون آدمیت،اندیشه ترقى…ص۱۵۹)
سرانجام کار به آنجا رسید که منجر به تکفیر وى از سوى روحانیون به رهبرى حاجى ملاعلى کنی و سید صالح عرب گردید و در زمان بازگشتِ شاه از اروپا هنوز به تهران نرسیده در منجیل، شاه را مجبور به خلع وى از تمامى مناصبش کردند!
حتی در برخی منابع آمده که حاج ملاعلی کنی، ناصرالدین شاه را تهدید کرد که اگر میرزاحسین خان سپهسالار به تهران پا بگذارد من خود، تاج از سرِ تو برمیدارم!
که ناصرالدین شاه مجبور می گردد سپهسالار را حاکم رشت کرده و بدون او به تهران بیاید!
(تاریخ بیداری ایرانیان…ج اول ص۱۰۷)

♦️برای پی بردن به نگرش شاه و تاثراتش از دیدن تحولات غرب، خواندن خاطرات خود ناصرالدین شاه مهم است که خوشبختانه منتشر شده اند.