احمدشاه و ماجرای کلم فروشی در فرنگ!
✍️علی مرادی مراغه ای )

✅ ۹ اسفند سالروز درگذشت احمدشاه است در ۱۳۰۸ش.
از زمان مشروطه تاکنون، تنها یک شاه به تمام اصول مشروطیت وفادار مانده و آن احمدشاه است.
اما او هم در آن زمان و هم بعدها بیشترین فحشها را خورده، چون آخرین شاه قاجار بوده پس باید به لجن کشیده میشد تا سلسله دیگری بر خرابه او بنا گردد و همیشه چنین بوده در تاریخنویسی ایران.

♦️این تخریب و حملات غیراخلاقی از همان زمان نخست وزیری رضاخان توسط روزنامه های وابسته به او شروع میگردد تا بعدا در کل تاریخ نویسی پهلوی احمدشاه فردی عیاش معرفی میگردد که عیاشی در فرنگ را بر وطنش ترجیح داد!
ماجرای ترجیح کلم فروشی در فرنگ یکی از این نمونه هاست در حالیکه این سخن بزرگترین افتخار زندگی اوست.
با آغاز جمهوری خواهی رضاخان، حملات روزنامه های طرفدار او بر احمدشاه شروع میگردد:
روزنامه قانون در ۲۵ بهمن ۱۳۰۲ احمدشاه را پادشاه بوالهوسی نامید که «هر روز سند افتضاح ملت ایران را امضاء مى‌نماید.»
روزنامه قانون درباره جمهوری خواهی رضاخان ضمن حمله به احمدشاه مینویسد: «اگر ملت بخواهد قانونى را بِدَرَد [سلطنت را ساقط کند] هیچ چیز نمى‌تواند جلوگیرى کند.»
روزنامه میهن با تاختن به قانون اساسى نوشت«این قانون پوسیده تاب اسارت یک ملت بدبخت دور از تمدن را که به دست پسر محمدعلى‌میرزا دشمن سعادت ایران سپرده و هر روز آبروى او در تیاترهاى اروپا ریخته مى‌شود ندارد.»
و روزنامه شفق سرخ علی دشتی در حمله به احمدشاه گوی سبقت را از همگان می رباید!

♦️احمدشاه می خواست از فرنگ برگردد اما با تهدیدهای رضاخان که افسار قزاقان را بدست داشت مواجه می شد و مدرس در اسفند ۱۳۰۳ رحیم‌زاده صفوى را فرستاده برای بازگرداندن احمدشاه.
سخنان احمدشاه در دیدارش با صفوی نشانگرِ عمق احترام او را به قانون و مشروطه می باشد. تکه هایی از آن:
«من نمى‌توانم پادشاهى مستبد باشم»
«اگر سر من برود، خودم را به ضدیت با آزادى و حکومت ملى بدنام نخواهم کرد»
«من نمى‌توانم مثل رضاخان با قانون بازى کنم و قانون اساسى را بازیچه قرار دهم»
«من قسم خورده‌ام که با قانون اساسى همراه باشم و پایبند قسم خود هستم»

♦️اما برگردم به ماجرای کلم فروشی احمدشاه!
روسیه با انقلاب اکتبر از ایران غایب شده و این بهترین موقع بلعیدن ایران توسط انگلستان بود با قرارداد ۱۹۱۹.
نصرت الدوله وزیر خارجه رشوه گرفته و با عقد قرارداد ۱۹۱۹ ایران را به انگلستان فروخته بود احمدشاه را به لندن می کشاند برای راضی کردن با قرارداد!
او با هماهنگی دولت انگلستان و لرد کرزن وزیر خارجه انگلیس نهایت احترام را برای احمدشاه گذاشتند و برای کشاندنش به لندن، یک کشتی مخصوص به بندر کاله فرستاده و از ۳۱ اکتبر تا ۸ نوامبر قصر معروف بوکینگهام را برای اقامت و پذیرایی از احمدشاه در نظر گرفتند و میهمانی مجللی از طرف امپراطور انگلیس به افتخارش ترتیب دادند.
نصرت الدوله نطق شاه را آماده کرده که باید سر میز شام ایراد کند. اما قبل از شام، احمدشاه وقتی نطق را میخواند روی آن جمله مربوط به موافقت با قرارداد ۱۹۱۹ را خط می کشد!
نصرت الدوله خواهش و تمنا می کند آن جمله باشد اما شاه زیربار نمی رود، نصرت الدوله برای راضی کردن شاه به ناصرالملک متوسل شده هر دو به اتاق شاه میروند اصرار میکنند اما شاه قبول نمی کند!
سپس به سراغ عموی شاه(نصرت السلطنه) رفته او را می آورند هر سه اصرار میکنند باز شاه زیر بار نمیرود. ناصرالملک شاه را ترسانده می گوید:
«اگر این جمله را از نطق حذف فرمائید سلطنت قاجاریه را در خطر انداخته و سلسله قاجاریه را منقرض خواهند کرد»
(سلطان احمدشاه، حسین مکی.. ص۴۹)
احمدشاه میگوید:
«ممکن نیست من این جمله را در نطق خود بگنجانم، جهنم هر چه میشود بشود و اگر انگلیسیها مایل نیستند من الساعه جامه دانم را برداشته از لندن خارج میشوم»
(همان…ص۵۰)
و وقتی نصرات الدوله زیاد اصرار می کند احمدشاه دست او را گرفته و از در بیرونش می کند!

♦️و سرانجام در ضیافت، احمدشاه سخنی در توافق با قرارداد نمیگوید در همان شب ناصرالملک به او میگوید:
«کار خودت را ضایع کردی!»
و احمدشاه این جمله را بر زبان میراند:
«اگر در سوئیس کلم‌فروشی کنم، بهتر است تا در چنین مملکتی پادشاه باشم»
(محمدتقی بهار، تاریخ مختصر احزاب ج۱،صص ۳۸_۳۹)

♦️تنها بهار به این ماجرا اشاره کرده اما جاعلان تاریخ، داستان را حذف کرده و تنها آن جمله را نگهداشته اند برای ضدیت با او!.
ت