گزارشی از مراسم نکوداشت استاد محمود صادقپور(شامی)
فردای ما- ۱۲ تیر ماه ۱۳۹۵ – شماره ۶۱۱
قاف داغی نین سیمورغویام
گورون تاپدیم نه مقامی
اوچور قوشلار دسته – دسته
گوروشومه گلیر هامی
من محمودام حکیم اوغلو
تخلصوم اولوب ” شامی “
ائلین قوچاق شاعیری یم
کیتابیمین بودور آدی :
” داغلار من هارایلادی “
بو داغلاری سنگر ائدیب
منیم اولو بابالاریم
بابک لریم ، نبی لریم
تاریخ بویو افتخاریم
کوراوغلوم ، ده لی دومرولوم
شیر هجریم ، قوچ نیگاریم
یئنه محکم ساخلاسین لار
دئدیم گره ک اتحادی
داغلار منی هارایلادی
باشی قارلی بوداغلاردان
دده م قورقود ایلهام آلدی
گاه باساتی گاه بوغاجی
وصف ائله ییب قوپوز چالدی
چوخ اره نلر گلیب گئتدی
حماسه لر بیزه قالدی
هئی اوخویوب وطنیمین
اولدوم ده لی بیر فرهادی
داغلار منی هارایلادی
…………………………….
اشاره :
در موضوع فرهنگ و ادبیّات بومی استان آذربایجان غربی هر چه قدر کار تحقیقی صورت بگیرد و هر چند فرصت قلم فرسایی و نقد و تحلیل آثار و واکاوی زندگی شخصی و اجتماعی اهل قلم و هنرمندان دست دهد ، باز نمی توان به ضرس قاطع گفت که کار به آن صورت مهم و تأثیرگذاری صورت گرفته ؛ چرا که در این منطقه ، هم حجم آثار تولیدی بیشتر است و هم افراد و عناصر مدعی نشر و تولید فکر و آثار قلمی فراوان .
یکی از چندین راه ممکن برای نیل به این کار ، برگزاری نشستهای تخصصی و کارگاههای نقد آثار و ایجاد سرای اهل قلم در حاشیه ی نمایشگاههای کتاب و مطبوعات و … است ؛ که متأسفانه تا به حال ، نمونه ی کامل و چشمگیری در این حوزه به خاطر نداریم . یقیناً اگر اوضاع فرهنگ و هنر استان به همین منوال پیش برود – که می رود ! – ، در آینده نیز ، شاهد مراسمی از این دست نخواهیم بود . تا بوده ، برگزاری ساده و خشک جلسات شعر و بازخوانی چند قطعه ی ادبی و هر از گاهی معرفی کتابی و نویسنده ای؛ و دیگر هیچ .
در ورای نبود چنین فرصتها و فضاسازیهایی برای کنکاش در هنر و ادبیات منطقه ، جای خالی و کاملا مغفول مانده ی یک امر خطیر فرهنگی و ادبی نیز ملموس و محسوس است؛ ایجاد بانک اطلاعاتی از فعالان و پیشکسوتان عالم هنر و ادبیات استان و مهمتر و اولویت دارتر از همه ، برگزاری مراسم نکوداشت و جشن نامه ها و تجلیل از قله نشینان این حوزه هاست.
… موضوعی که باعث و بانی نگارش این بخش – در ورودی گزارش مدنظر- شد ، اقدامات نوینی است که تازگیها در مرکز استان ، اورمیه ، شاهد آن هستیم. هر چند این اقدامات فعلا حالت فردی و خودجوش دارد و به صورت تشکیلاتی و سیستماتیک و یا تحت پوشش و با حمایت مادی و معنوی هیچ مسؤول و اداره ای عمل نشده است ، لیکن امید آن هست که بر اساس آنچه از زبان برخ مقامات دخیل در امور فرهنگی شنیده شده ، در آینده ای نه چندان دور ، این مورد با قاطعیت پیگیری شود و برای برون رفت از رکود و رخوتی که بر مجامع فرهنگی و هنری استان سایه انداخته ، فکری عاجل و اقدامی شایان توجه بکنند.
و اما بعد ؛ آنچه تازگی دارد و در ارتباط با مسائل مطرح در بالاست ، موضوع و اقدام بجا و شایسته ی “مراسم نکوداشت” یکی از چهره های ممتاز و صاحب سبک در عرصه ی زبان و ادبیات ترکی و فارسی است . برگزاری مراسمی باشکوه و در شأن استاد سخن و شاعر زبردست محمود صادقپور ، معروف و متخلص به “شامی?” .
خواننده ی این گزارش که شما باشید ، لابد به خاطر دارید در شماره ی ۵۴۷ از همین نشریه به تاریخ انتشار شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۳ ؛ مصاحبه ای اختصاصی از این استاد فرهیخته ، منتشر کردیم . متعاقب آن ، یعنی دقیقا از اواخر همان سال ، استاد صادقپور دچار عارضه و بیماری شدند و در چندین تاریخ متناوب در بیمارستان بستری گردیده و یا در خانه ی شخصی تحت مراقبت و درمان قرار گرفت .
در طی آن روزها و ماهها ، دست اندرکاران امور ، بویژه اساتید فن و کارشناسان ادبیات و شاعران و روزنامه نگاران و هنرمندان بسیاری با حضور انفرادی و دسته جمعی در بیمارستان و یا در منزل شخصی شاعر ، جویای احوال وی شده و برای سلامتی و تندرستی شان دعا نمودند . این اتفاقات بود و ادامه داشت تا اینکه روز چهارشنبه سوم تیرماه ۱۳۹۴ ، استاد شامی در جلسه ی هفتگی کانون شعر حوزه ی هنری استان حضور یافت و با استقبال خوب و شادمندانه ی دوستان و همقطارانش مواجه گردید . اما چه می شود کرد که بیماریی از آن نوع ، مجال تدبر و تفکر و تفحص و تراوشات ذهنی و هنری را از انسان سلب می کند ؛ آن هم از مردی عاطفی و نازک طبع که برای دوستان و نزدیکانش همیشه خنده و انبساط خاطر به ارمغان می آورد .
متأسفانه رفته رفته بیماری شدت می یافت و حضور استاد در محافل مأنوس همیشگی کمتر و کمتر می شد و رنج فراق ایشان برای دوستان طاقت فرسا . این رنج و فراق ، با حمیت و همت برخی از پیشکسوتان ادبیات منطقه ، که طبعا خودشان از دوستان نزدیک و وفادار شاعر بودند ، در هم آمیخت و برنامه و مراسمی را باعث شد که در نوع خود بی نظیر بود و از نظر محتوا و حضور جمعیت ، شایان توجه و پربار و متعال . مراسمی واقعا بجا و در شأن و عظمت و جایگاه این استاد شعر و سخنوری .
با طراحی ، تدبیر ، همکاری و پیگیریهای مداوم و شبانه روزی چندین نفر از دوستان استاد شامی ، همه ی کارهایی که بایسته بود ، آغاز شد و درهای بسته ای که بود ، باز گردید ؛ و موانع مادی و معنوی و زمانی و مکانی که احیانا وجود داشت ، به کناری رفت ؛ تا اینکه روز موعود از راه رسید . عصر یک روز معنوی از ماه روزه و بندگی . سالن همایشهای کتابخانه ی مرکزی اورمیه ، ساعت پنج عصر از روز یکشنبه سی ام خرداد ۱۳۹۵
… سالن رفته رفته پر می شد و یافتن صندلی خالی مخصوصا در ردیفهای پیشین ، مشکل. دقایقی بعد ، معلوم شد که خود استاد شامی ، به علت شدت بیماری در محل مراسم حضور ندارند ؛ ولی جمعیت انبوهی از دوستداران و ، چهره های هویت طلب ، اصحاب رسانه ، فعالان و نمایندگان تشکلهای اجتماعی ، آشیق ها ، شاعران ، نویسندگان و جمع کثیری از خانواده ها که در سالن حضور داشتند ، گواهی بود بر این مدعا که شعر و قلم محمود صادقپور ، تأثیر خود را در جامعه و افکار عمومی گذاشته و می رود که به ماندگاری و اسطورگی بدل گردد .
تر?یبون به نوای قاری قرآن ، و پخش سرود ملی آغاز به کار کرد . حمید واحدی (شاعر سرشناس استان) ، که خود از طراحان اصلی برپایی این بزرگداشت بود ، مجری برنامه شد . وی در مقدمه ، ضمن خوشامدگویی به حضار ، مختصری از اهداف و مسائل مربوط به کار را توضیح داد . طبق اعلام واحدی، برنامه و مراسم از قبل پیش بینی شده بود ، ولی بنا به دلایلی طول کشید به طوریکه امروز در این ساعات وضعیت جسمی و روحی استاد شامی خیلی خوب نیست . به پسرشان که در محل مراسم حضور داشت سپرده بودند حتما به منزل سر بزنند و اگر شده ده دقیقه ای استاد را بیاورند به این مجلس .
واحد?ی ضمن بیان آمال و آلام اهل قلم و شعر و شاعری ، همچنین گفت تجلیل وظیفه ی همه ی ماست . امید که ارشاد و مدیرکل مربوطش (که اتفاقا به سخنرانی هم دعوت شده اند) ، حمایت و مساعدت کنند برای بقیه ی شاعران و ادیبان هم این نحو برنامه ها و مراسم نکوداشت ، در حال حیاتشان برگزار گردد . در خصوص استاد شامی ، وضع ضرب الأجل بود ، والا حقش بود برنامه ای بزرگتر و باشکوهتر از این تدارک دیده شود ؛ چرا که آقای شامی بیش از نیم قرن وقت خود را وقف ادبیات نموده و در انواع سبک ها و زمینه ها ، از فولکلور گرفته تا طنز و بایاتی و … ، طبع آزمایی نموده و باعث تولید آثاری فاخر گردیده است.
بعد از صحبتهای مقدماتی واحدی ، مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان در جایگاه قرار گرفت و به عنوان میزبان مراسم خیرمقدم گفت و ادامه داد : همینطور که حمیدآقا اشاره کردند بنا بود این مراسم زودتر باشد ؛ ولی تعطیلات سال و سفر ریاست جمهوری باعث شد به تأخیر بیفتد . البته ما قبل از این هم برای استاد صدری افشار همین امسال بزرگداشت برگزار کردیم . همین الآن هم با آقای دانشفروز همنشین بودم و صحبت شد که برای ایشان هم مراسمی برگزار شود . همینطور در خدمت آقایان محمدی ، گل اندام و … هم هستیم!
کریمی در ادامه گفت در حوزه ی شعر و موسیقی آذری کارهای خوب تحقیقی داریم که فعلا در مراحل اساسنامه اش هستیم . البته کارهای دیگری هم در دست اقدام است . در همین مراسم صدری افشار معلوم کردیم که بنیاد فرهنگ و ادب آذربایجان را پیگیر هستیم راه اندازی کنیم ؛ حتی آن برنامه توسط همین بنیاد اجرا شد و برای محلش هم پس از تلاش و هم اندیشی”مدرسه ی هدایت” را در نظر گرفته ایم.
سخنران بعدی ، مظفر خداوندگار بود که در کسوت شاعر ، برای ارائه ی شعری در بزرگداشت دوستش آقای شامی پشت تریبون قرار گرفت . خداوندگار ، سخن خود را با ذکر خاطره ای آغاز کرد : دو هفته پیش دعوت شدم به مراغه . مراسم بزرگداشت و نامگذاری یک میدان شهر به نام استاد کریمی مراغه ای. نبودید و نمی دانید آنجا چه خبر بود . شاعران و ادیبان پیشکسوت انتظاراتی دارند . ۳۷ هفت سال است یک مقبره الشعرا می خواهیم . چند هزار متر خاک و زمین وجود ندارد . مگر گلی پور ، صدری افشار ، آقای شامی ، خود بنده و … کم از دیگران و دیگر شهرها هستیم؟! می میریم و گمنام می شویم .
این شاعر و معلم بازنشسته ، در ادامه با بغضی که در گلو داشت چنین ادامه داد : “اویان اورمیه ، شورای شهر ، اویان ؛ عمل ایله” . حالا که جا قحطی است ، لااقل مرده ی ما را ببرند حاشیه ی دریاچه ، توی نمک بخوابانند و دفن کنند .
مظفر خداوندگار ، قبل از خوانش شعر ، به چند مورد اشاره ی ضمنی نمود که سرانجام از شعر خودش هم صرف نظر کرد و تنها به تکرار شعر طنز کر?یمی مراغه ای بسنده کرد : “
ساغلیغیمدا منی یاد ائت اخـــــــوی
من اولندن سورا جئرما ?َیخَـــــوی
ساغلیغیمدا منی دیندیر دیلیلــــن
گلمه ترحیمیمه تاج و گولیلــــن
ساغلیغیمدا الیوی چک باشیمـــا
یاخما بورنون زئلئغن باش داشیمـــا
تا وارام اوزمه الیمدن، الیـــوی
نه قرا گی؛ نه اوزاد سقلیـــوی
قوی یانیم من سنه سنده منه یان
سن منه جان ده؛ دئگیم من سنه جان
ساغلیغیمدا قولوو بـوینوما سال
گاه گاهی بو سولان گونلومی آل
هئش گلیب قبریمه یاد اتمه منی
باشیما چالما غلط فاتیحهنی
بابا ساغلیقدا منیم گول اؤزؤمه
مشتری اول سوزؤمه هم اوزؤمه
منی تشویق ائله خلعت لرله
گونلومی شاد ائله دعوت لرله
نه یالاندان چپی، قه قه لرله
مرسی، احسن، یاشا، بهبه لرله
ائل گرک قیمت اشعاری بیله
نیه ایراندا گرک شاعیر اوله
ای خدا وئر بیزه ده عقل و شعور
شاعری ائله میک زینده به گور… “
هوشنگ عطاپور ، مدیرکل اجتماعی و فرهنگی استاندار ، نفر دیگری بود که برای ادای سخنرانی به جایگاه فراخوانده شد . وی گفت : بنده بنا بر دو سبب و علت بناست صحبت کنم . ادیبان و شاعران انتظارات و توقعاتی دارند . در دولت تدبیر و امید تلاش بر اینست که به مطالبات اقوام ، ادیبان و مردم پاسخ داده شود . دولت هم می خواهد در نتیجه ی تلاش مردم و فعالان، چنین مراسمی برگزار گردد. انجمن مفاخر استان تلاش می کند مراسمی در کل شهرستانها برگزار کند. بنده به عنوان یک ژورنالیست نظراتی هم راجع به ادبیات دارم و راجع به خود استاد شامی هم نظر انتقادکنندگان این است که استاد برتری هستند ؛ ولی متاسفانه چنین اساتیدی نمی توانند خوب معرفی شوند. إن شاءالله روزی برسد که آثار امثال شامی و صدری افشار و … علاوه بر منطقه ، در رادیو فرهنگ سراسری هم معرفی و شنیده شود. این افتخار بزرگی است که در نوای آشیق ها اشعار این استاد (سلطان ملک سخن) به گوشها می رسد.
عطاپور با اشاره به محتوای سخنرانان قبلی ، قولی هم به جمع داد : راجع به موضوع درخواست آقای خداوندگار هم باید گفت که درخواست بجایی است و نمونه های این کارها در شهرهای بزرگ صورت می گیرد و امید هست حل بشود که شهر اورمیه هم مالک مقبره الشعرایی بشود.
وی در ادامه ضمن ابلاغ سلام استاندار سعادت، گفت : آقای استاندار هم تقدیرنامه ای فرستاده اند و از استاد شامی تجلیل خواهدشد.
بعد از این ، نوبت به دوستان دور و نزدیک آقای شامی رسید که پشت تریبون قرار بگیرند و به ایراد سخنرانی و ارائه ی مطلب خویش بنمایند . نخست سلیمان هاشم زاده ، شاعر و پیشکسوت نویسندگی، روی سن قرار گرفت.
هاشم زاده گفت : افتخارم اینست که بیش از ۴۰ سال دوستی دارم با شامی . همه ی دوستان می دانند که ما صدا و فریاد را از همین شامی یاد گرفته ایم و از این روست که در مراسم و برنامه ها حرفی برای گفتن داشته ایم . خوشبختانه از تلویزیون اینجا هم آمده اند و این برنامه را ضبط می کنند و استاد اگر اینجا حضور ندارند ، تا چند روز دیگر می توانند لااقل در تلویزیون مراسم مخصوص به خود را ببینند.
کریم گل اندام ، شاعر صاحب نام و دوست صمیمی محمود صادقپور ، در میان تشویق و ابراز محبت حاضران در جایگاه قرار گرفت و چنین شروع کرد : شامی را مثل کوه یخ می بینم . قله اش پیدا و درون مایه و حقیقت وجودی و اصل و ریشه اش ناشناخته و در زیر آب و خاک نهفته است . شامی اگرچه تحصیلاتی ندارد ولی با آین وجود به شعر و مکاتبات من باسواد و تحصیلکرده، پاسخها?ی ادیبانه و هویت طلبانه داده و همیشه و در همه حال مرا و ماها را به ارزشگذاری به زبان و ادبیات مادری مان (ترکی) فراخوانده و رهنمون شده .
{در همین حین، استاد شامی را روی ویلچر می آورند و تا وسط سن همراهی اش می کنند و سالن یکصدا دست می زند و به احترامش بلند می شود}
گل اندام ، مدتی مکث می کند و بعد با اشاره به استاد شامی ، می گوید: من مراسم و نکوداشت سرم نمی شد و در هیچ برنامه ای رسمی و خشک و خالی حضور ندارم . اینگونه کارها را نمی فهمم ؛ اینجا بودنم را شامی یادم داد . شامی مرا به اینجا کشاند . من شعر و ادبیات حالی ام نبود ، شامی مرا به این وادی کشانید . شهد و شراب ادبیات من و تو و این منطقه ، از کوزه ی شامی است.
در حالی که همه ی نگاهها متوجه روی سن بود و به آقای شامی خیره شده بود ، حمید واحدی ، حین گفت و گوی ضمنی و مزاح گونه با شامی، از خانواده اش ، بویژه خدیجه خانم (همسر شاعر) ، به خاطر همراهی شامی و صبوری اش ، از او تشکر کرد و دیگر سخنران را به پشت تریبون فراخواند .
مصطفی قلیزاده علیار ، شاعر و مسؤول واحد آفرینشهای ادبی حوزه ی هنری استان ، به سخن پرداخت و گفت: به قول آقای واحدی، چنین مجلسی (نزدیک دو ساعت فعلا) کمتر سابقه داشته و در منطقه ی ما اولین بار است. به مناسبت ورود به هفتاد سالگی به خود استاد شامی و خانواده اش و دوستان تبریک می گویم. اشعار استاد در شبکه ها و سایتهای داخلی و خارجی (ترکیه ، جمهوری آذربایجان ، کرکوک عراق و …) ترجمه شده و خوانده می شود . اگر چنین استادی کاملا و بهتر معرفی می گردید ، رمز و راز فکر و اندیشه اش بیشتر از اینها کشف و درک می شد.
این کارشناس ادبی با اشاره به حجم کار شامی و توانمندیهای ادبی وی ، گفت : بارزترین خصوصیت زبان و شعر شامی ، ساده بودن اوست . شعر را به راحتی می خوانی و به سادگی و به راحتی هم می فهمی . (ای گول آرامیزدا گور نئجه فاصله دوشدو) . در کتابهای استاد که دو تا چاپ شده و طبق اعلام خودشان ده عنوان هم در شرف چاپ و تکثیر دارند ، ثابت می کند از تلمیحات خیلی استادانه استفاده کرده . در تبریز حلاج اوغلو ارسال المثل دارد و وی نیز در منطقه ی ما . البته در کنار این سبک کار و قوالب دیگر در شعر ، شامی در طنز نیز ید طولایی دارد . آن هم طنزی که تلخ است . شعر صابر را مثال می توان زد ؛ که نه خنده دارد و نه فرصت تفکر می دهد . گزنده است و توفنده. ایماژ و تصویرسازیی که استاد شامی در ادبیات منطقه و فولکلور مطرح کرده است ، خیلی قوی است.
اسماعیل مددی (شاعر – ناشر) ، در فرصت خویش چنین گفت : به تشویق و خبر ناگهانی معلم ابتدایی ام رفتم سراغ همین استاد صادقپور . اولین شاعری که در عمرم می دیدم . معلمم آقای مرحوم بزرگ امین ، نقل می کردند که شامی بر زبان و ادبیات و هویت ما حق بزرگی دارد و بعدا که خودم در اشعار و آثار استاد تفحص می کردم ، به این حق و دین رسیدم . معلوم است که شامی با نهایت عشق و علاقه به زبان مادری خود نگریسته و آثاری فاخر آفریده .
در این فاصله ، چندین نفر به شعرخوانی پرداختند و دو سه مورد هم با اعلام و خبررسانی از تریبون ، تعدادی از فعالان فرهنگی و نویسندگان ، با اهدای گل و ابراز احساسات ، با آقای شامی دیدار کردند و برای وی آرزوی بهبود و سلامتی کردند.
از دیگر شخصیتهای ادبی و فرهنگی که برای ایراد سخنرانی به پشت تریبون فراخوانده شد ، می توان از بهرام اسدی(شاعر – ناشر) نام برد. اسدی در نوبت خود ، چنین گفت : در مجلسی زیبا و ماندگار به سر می بریم . ۳۵ سال می شود استاد را می شناسم . ۵۲-۵۱ در مطبوعات آن زمان اشعار استاد صادقپور را می خواندم . اوایل دهه ی شصت بود که اولین بار با استاد شامی رو به رو شده و آشنایی یافتم . کوتاه عرض می کنم ؛ شامی طبق نوشته هایش ، ذاتا و فطرتا شاعر متولد شده . شامی ، شعر را – مثل برخیها – برای خود وسیله نساخت ؛ دنبال مقام نرفت و نگشت . هر چه فکر کرد و اندیشید و دلش خواست ، نوشت و سرود.
اسدی ، دلیل انتخاب شعرش برای ارائه در این تریبون را چنین ابراز نمود : اواخر دهه ی هشتاد ، شایعه و خبری انتشار یافت که شامی نه می تواند بخواند ، نه بنویسد. یعنی که به نوعی عارضه ی فراموشی پیدا کرده . من شعری که قرائت خواهم کرد در همان سال و حادثه و در تقبیح آن شایعات نوشتم و سرودم . “یاشا شامی ، یاشا / اورمو یاشادیقجا ، یاشا / چون دیری سن سن / و … ”
… ناگفته پیداست که تریبون این مراسم ، متنوع بود و شامل بخشهای موسیقی و تکخوانی هم می شد ؛ منتهی جهت نشان دادن اجرای احسن این نکوداشت ، من فقط به برخی از سخنرانی ها و دیدگاههای اشخاص و ادبا پرداختم که به دلیل محتوا ، هر کدام در نوع خود درخور توجه و اهمیت بودند.
برای حسن ختام این گزارش ، شعری از کتاب “داشلی یول” استاد شامی عرضه می شود :
نه گوزل دیر سنین آلا گوزلرین
کاش همیشه اوجور قالا گوزلرین
مگر اولار ملاحت ده بو حده
چاتیب داها لاپ کامالا گوزلرین
گاه ئولدورور گاه دیریلدیر نه دئییم
فتنه سالیر بو ماحالا گوزلرین
عقلی هوشو صبری دین ایمانی
تالان ائدیر او پیالا گوزلرین
باخانمیرام گوز دولوسو گوزونه
قورخورام کی منی چالا گوزلرین
سئحر و جادو؟ یا معما یا نه دیر؟
جواب وئرمز بو سوالا گوزلرین
گل- گل دئییر گئت- گئت دئییر نه دئییر؟
هردن دوشور بیر خیالا گوزلرین
اوجوره کی خومار- خومار باخیرسان
نه قویاجاق منده قالا گوزلرین
بیرجه گلیر بو جانیما گومانیم
اونودا کی ایستیر آلا گوزلرین
عشوه غمزه رمز راز اوره دیر
ناز باخیشلی هر مارالا گوزلرین
شامی دئیه ر: ییخار منیم ائویمی
اگر اوجور کیرپیک چالا گوزلرین