علی مرادی مراغه‌ای

در کنارِ تاریخِ رسمی هر ملتی میتوان از تاریخی دیگر یعنی از تاریخِ نابخردی سخن گفت، تاریخی که در آن، مردم تب می کنند و همه چیز را به گند می کشند…
همیشه دوستان به من انتقاد میکنند چرا بیشتر نقاطِ سیاه تاریخ مان را می‌نویسم…؟!
چون به نظرِ من، تاریخ نابخردی به مراتب مهمتر از تاریخ مشعشع هر کشور است، چون این بخش، بیشتر باعث عبرت و بلوغ فکری میگردد..

هنگامیکه ۲۰۰ سال پیش در چمن سلطانیه تمامی افراد، مخصوصا برخی مراجع دینی بر طبل جهاد و جنگ با روسِ کافر می کوبیدند و شور و احساسات بر عقلانیت چربیده بود اما در گوشه ای، مردى فرهیخته و اندیشناک حضور داشت که ساکت بود او قائم مقام فراهانى و در واقع، کاساندرایِ ایرانی بود
فتحعلیشاه متوجه سکوت او شده و نظرش را خواست:
قائم مقام گفت:
«
اعلیحضرت چه مبلغ مالیات می ‏گیرند؟»
شاه جواب داد: «شش کرور»
قائم مقام گفت: «دولت روس چه مبلغ مالیات می ‏گیرد؟
شاه جواب داد: «شنیده ام  ششصد کرور
قائم مقام گفت: «به قانونِ حساب، کسى که شش کرور مالیات می ‏گیرد با کسى که ششصد کرور می ‏گیرد، از در جنگ در نمی ‏آیداما نه تنها سخن حکیمانه مرد دانا ناشنیده ماند بلکه موجبات طرد و تبعیدش شد، حتى انگ دوستى با روسهای کفار نیز بر او زدند!
بدین ترتیب، آن جنگ شوم یعنی دورِ دوم جنگ با روسها را ایرانیان آغاز کردند و سر از قرارداد ترکمنچای درآوردند و کمر ایران شکست