حزب برادر پل پُت!
✍️علی مرادی مراغه ای (https://t.me/Ali_Moradi_maragheie)

✅هگل جمله طنزآمیزی دارد که کاملا در مورد جزم اندیشان صدق می کند:
واقعیت ها مطابق با ذهنیات من نیستند، پس بدا به حال واقعیت ها…!

♦️سازمان انقلابی حزب توده تقریبا اولین گروهی بود که مشی مسلحانه و چریکی را برعلیه رژیم پهلوی برگزید اینها گروهی بودند که از حزب توده جدا شده و در ۱۳۴۳ش نخستین کنگره شان را در تیرانا پایتخت آلبانی برگزار کردند.
(دانشجویان ایرانی،حمیدر شوکت.ص۱۵۰)
برخی از آنها، عضو حزب توده و برخی عضو کنفدراسیون بودند که علت جدا شدنشان این بود که میگفتند حزب توده سازشکار است و از مبارزه انقلابی دست شسته و در خارج نشسته.
اینها متاثر از مائو، بر تز محاصره شهرها از طریق روستاها تاکید داشتند.

♦️سازمان انقلابی، تیمهای هفت یا هشت نفری را برای آموزش به چین فرستاد تا با کار مواد منفجره، مین ‌گذاری، تاکتیکهای پارتیزانی و با ابزارهای جنگی آشنا شوند. دومین گروهیکه به چین رفتند به گروه پزشکان معروف بودند شامل دکتر بیژن قدیمی، دکتر سیاوش پارسانژاد، دکتر کوروش لاشایی …
قرار بود پزشک شوند اما چریک به ایران برمی گشتند!.

♦️شناخت شان از اوضاع ایران در حد صفر بود حتی بر مبارزه علنی تاکید میکردند نه مخفی!
(ستاره سرخ، ش ۲۹. ص۱۲)
اما وقتی برخی را به ایران فرستادند مشخص شد که در شرایط خفقان، حتی مبارزه غیرعلنی نیز سخت است چه رسد علنی!. به همین خاطر، اکثرشان دستگیر، کشته و یا بخارج برگشتند. متاثر از مائو و انقلاب چین بر محاصره شهرها از طریق روستاها پای می فشردند و جزوه «پیروز باد راه محاصره شهرها از طریق دهات…»را منتشر کردند.
معتقد بودند:
«صحنه  اصلی، عرصه  روستا و مبارزات دهقانی است»
(جزوه…ص۲۳)
در جزوه مذکور، از کشورهای مختلف مانند چین یا آلبانیِ انور خوجه سخن رفته اما تنها از ایران سخن نرفته بود و جامعه ایرانی را هنوز ارباب رعیتی دانسته و آنرا با جامعه مفلوک و فقرزده آلبانی یکی گرفته بودند!
افرادی که برای مبارزه به ایران فرستادند  یا مانند پرویز واعظ زاده، خسرو صفایی، طوافچیان، برومند…کشته شدند و اینها از سوی سازمان شهید اعلام شد و کسانی مانند پرویز نیکخواه، کوروش لاشایی، سیاوش پارسانژاد…دستگیر و یا با دیدن واقعیتهای ایران پس از اصلاحات ارضی به تجدید نظر پرداختند و اینها از سوی سازمان خائن قلمداد شدند و دارای ضعفهای شخصی و دلبسته به زندگی بورژوازی!
(ستاره سرخ، ش۳۳، بهمن۱۳۵۲)
همیشه در حوزه ایدئولوژی، فاصله بین خائن و شهید به اندازه یک تار موست!
پارسانژاد پس از تغییر موضعش در نامه ای نوشت که «ایران خصلت نیمه فئودالی خود را از دست داده و فکر قیام مسلحانه در ایران بچه گانه است…»
اما بی فایده بود!

♦️بدون شک، اگر آن زمان، فضایی مستعد می بود شاید پس از این تجدیدنظرها بحثی در میگرفت که هم برای جنبش چپ و هم برای رژیم سودمند میشد اما نه جنبش چپ، گوش شنوا داشت و نه آن سیستمِ مغرور از پترودلارها، گوش شنوا داشت چرا که تنها به وجه تبلیغی توابانش توجه داشت!
و این یکی از جنبه های تراژیک جوامع انسانی است که اغلب حکومت ها و احزابشان اپوزیسیونش شبیه هم می گردند!.

♦️محسن رضوانی رهبر سازمان انقلابی را می توان برجسته ترین نماد جزم اندیشی دانست او به اکثر کشورها رفته بود ۱۳ بار به چین رفته بود اما تنها به کشور خودش ایران که برای نجات آن می جنگید نیامده بود!
بقول خانبابا تهرانی«او در کوبا کاستریست بود و در چین مائوئیست»!
اما باید به این سخن او افزود که در کامبوج نیز پل پوتیست می شد!
او تنها ایرانی بوده که در دوران سفاکی و قتل عام وحشیانه خمرهای سرخ به کامبوج رفته و آنها را از نزدیک دیده و با رهبر جنایتکار خمرهای سرخ، دیدار کرده بود، اما پس از بازگشت، جزوه  ای منتشر کرده با عنوان«کامبوج انقلابی می رزمد»! و در آن، به ستایش از خمرهای سرخ پرداخته بود!
و بعدا در توجیه آن گوید:
«ما وظیفه انقلابی خود می دانستیم که در اظهار نظر رسمی از احزاب برادر پشتیبانی کنیم»
(محسن رضوانی، شوکت…ص۱۷۵ )

♦️در ابتدای انقلاب در حمایت از خط امام میگفتند با امام پیروز شده با امام نیز شکست می خوریم و وقتی جلال طالبانی انذارش میدهد که در عراق با افکار امام خمینی آشنا بوده فکر نمیکند که هیچ قرابتی با مارکسیسم داشته باشد، رضوانی بر اسلام مبارز تاکید میکرد که با قول مارکس(مذهب افیون توده ها) تفاوت دارد!

♦️نقل است ادیسون برای اختراع برق صدها آزمایش کرد که خطا از آب درآمدند و تنها یکی منجر به اختراع برق شد، اما آن آزمایشهای خطا نیز بی ارزش نیستند چون به ما میگویند که این‌ راهها بیراه هستند و منجر به برق نمیگردند!
به نظر من چپهایی چون رضوانی ها صدها ضربه زدند اما یک خدمت بزرگ کردند:
اینکه نسل‌های بعدی ایرانی آگاه گردند که راه او و امثالشان نه به بهشت که به قعر جهنم ختم میگردد…!