💥به مناسبت هشتادمین سال فرقه دمکرات آذربایجان
روسها چرا و چگونه قدم بقدم فرقه را قربانی کردند؟!
✍️علی مرادی مراغه ای

✅بی اطلاعی از گذشته همیشه هزینه های گزافی داشته و ملت ما بخاطر عبرت نگرفتن از گذشته، هزینه های گزافی پرداخته، سالها در جا زده، اشتباهات پدرانش را تکرار کرده، از افراطی به تفریطی پناه برده. مدام تراشیده، پرستیده و سپس شکسته و آخرسر زخمگین، شکست خورده و مایوس به کنجِ خانه بازگشته و اما بجای آسیب شناسی، همه را به بیگانگان نسبت داده!

امروز هشتادمین سالگرد ۲۱ آذر است. فارغ از حب و بغض ها که همیشه شیوه من بوده میپردازم به اینکه: روسها چگونه و چرا فرقه دمکرات را قربانی کردند.

روسها وقتی با قوام بر سر نفت به توافق رسیدند باقروف سه نفر(آتاکیشی اوف، ابراهیم اوف، حسن اوف و کریم اوف) را بسراغ پیشه وری فرستاد تا او را وادار کنند که به تهران رفته با قوام توافقنامه امضا کند.
در این دیدار، پیشه وری عصبانی و خشمگینانه سخنانی بر زبان زانده و پیش بینی هایی میکند که باید بارها خواند چرا که تک تک آنها بعدا تحقق می یابند!
دیدار در ۴آوریل ۱۹۴۶در تبریز بوده. ابتدا ابراهیموف دستورات باقروف(استالین) را خوانده، پیشه وری بدقت گوش میکند، وقتی سخنان او تمام میشود، پیشه وری ابتدا، آرام سخن میگوید اما رفته رفته آتش گرفته میگوید:
«با شنیدن این فرمان، وقایع ۱۹۲۰م جنبش جنگل پیش چشمانم مجسم شد در آن زمان نیز شما ما را فریب دادید و ارتجاع به آرامی همه انقلابیون جنگل را زیر فشار گرفت و نابود ساخت و تحت تعقیب قرار داد و سرانجام انقلابیون به دیگر کشورها گریختند. اکنون نیز چنین میشود.
قوام شما را فریب داده، بلافاصله پس از رفتن شما از ایران، شروع به حسابرسی با تمام آنهایی میکند که در جنبش شرکت کرده اند، به حساب تک تک دمکراتها و رهبرانش خواهد رسید و در این کار، ارتجاع بخشی از مالکین و خان ها را فعالانه شرکت خواهد داد و مخصوصا در باره فئودالهایی که زمینهایشان توسط فرقه بین دهقانان تقسیم شده، شدت عمل بخرج داده و خانواده و بستگان فدائیان و دمکراتها را به محاکمه میکشد و چنان تصفیه حساب خونینی میکند که تاریخ این خونریزی را برای همیشه به خاطر خواهد سپرد.
ارتش سرخ از ایران می رود و شماها هم با آنها میروید و در چنین وضعی ما را تنها می‌گذارید. برای ما بسیار سنگین است که در مقابل دولت قوام جاخالی کنیم و از اهداف و باورهای خود بگذریم و از کارهای بزرگی که انجام شده صرف نظر بکنیم، نه، من نمی توانم این کار را انجام دهم.
من در همان اواسط کار و در آغاز جنبش و زمان شکل دهی دولت ملی در مواردی نسبت به اقدامات شما تردید کردم و از خودم پرسیدم آیا اینها تا آخر برای انجام این کار با ما خواهند بود؟ و اکنون اصلا شما را باور ندارم تکرار می کنم من دیگر شما را باور ندارم.
من با توافق شما اقدام به اصلاحات ارضی و تقسیم زمین بین کشاورزان فقیر آذربایجان ایران کردم. زمین های ملاکین و خان ها را مصادره کرده و به کشاورزان دادم. اکنون بعد از انجام این کارها چگونه و با چه رویی می توانم بگویم زمینهایی را که گرفته اید پس بدهید…؟ مرا درک کنید، من نمی خواهم خود را نجات دهم، بلکه از منافع مردم آذربایجان دفاع می کنم. شما دولت شاه را به حد کافی نمی شناسید. امروز آنها در مقابل دولت شوروی مزورانه چند قدم عقب می نشینند اما من به شما اطمینان می‌دهم، فردا قول خود را نادیده گرفته تمام ملت آذربایجان را تحت فشار می گذارند و قبل از همه، کسانی را که در جنبش دمکراتیک شرکت کرده اند، تحت تعقیب قرار می دهند و این افراد به ناچار با خانواده و زن و بچه های خود به سمت آذربایجان شوروی فرار خواهند کرد تا خود را نجات دهند و خوب می دانم آن وقت مرزبانان شما آنها را متوقف کرده، دستگیر و یا اجبار به بازگشت خواهند کرد. بعد از خروج ارتش سرخ، دولت شاه نه روزها و ماهها بلکه سالها افراد را به شکلهای دردناکی تحت تعقیب قرار خواهد داد…
به هر حال ما که باید بمیریم پس اجازه بدهید شرافتمندانه بمیریم. بگذارید تمام دنیا بداند که ملت آذربایجان و فرقه دمکرات از ترس نمرده اند بلکه در مبارزه ای سنگین و برای آزادی خود به دست دولت شاه کشته شدند….»

اما ما میدانیم که روسها حتی به او اجازه شرافتمندانه مردن را نیز ندادند و نگذاشتند بخاطر آرمانش در میدان جنگ کشته شود بلکه سرانجام در تصادفی مشکوک به مانند هزاران نمونه در دوران استالینیزم کشته شد.
مرگی تلختر از یخ بستن کوچک خان!
در تصادف جاده ای در ۱۴ کیلومتری یولاخ!
این نتیجه اعتماد به بیگانگان روسی بود.

در این فایل تصویری تلخ، به چگونگی قربانی کردن او و فرقه پرداخته ام. بیش از اندازه تلخ است اما برای عبرت گرفتن، حتما باید دید…