چه شد که به اینجا رسیدیم؟
یادداشتی از دکتر محمد طبیبیان
در دهه ۶۰ فامیلی داشتیم که فرد مسنی بود، تحصیلات چندانی نداشت و به کار کشاورزی هم مشغول بود.
در ایام نوروز به دیدارش رفتم و مطابق معمول که افراد از اقتصاددانان درباره وضعیت اقتصادی سوال میکنند، ایشان هم پرسید:
این تورم و افزایش قیمت که اتفاق میافتد چه دلیلی دارد و چرا جلوی آن را نمیگیرند؟
برای ایشان توضیح دادم و مساله را به زبان ساده تشریح کردم که افزایش حجم پول چگونه تورم ایجاد میکند.
پرسید پس چرا جلویش را نمیگیرند.
گفتم لابد تصمیمگیرندگان سرشان نمیشود و نمیفهمند و بلد نیستند چون تازهکار هستند.
گفت نه اینکه تو گفتی من هم فهمیدم، چطور ممکن است آنها نفهمند و حتماً دلیل دیگری دارد.
این اظهارنظر ساده از همان سالها در ذهن من باقی ماند و در نهایت به این نتیجه رسیدهام که سیاستمداران در کشور ما اصلاً نفهم و ناآگاه نیستند، اتفاقاً خیلی خوب میفهمند. اما به روی خودشان نمیآورند.
البته خود را به نفهمی زدن در کشور ما مسبوق به سابقه و رایج است.
زمانی در دوره کارشناسی ارشد، دانشجویی داشتم که در کارخانهای کار کرده بود، در این کارخانه، ضایعات در خط تولید بسیار زیاد و غیرعادی بود و آن دانشجو از سر دلسوزی مدام به مدیران کارخانه تذکر میداد، گزارش تهیه میکرد و راهحل پیشنهاد میداد تا ضایعات بخش تولید کاهش پیدا کند.
چون مدیران میانی توجه نمیکردند و فکر میکرد نمیفهمند، این موضوع را به جلسه هیاتمدیره شرکت برد و توضیح داد که چطور میتوان این معضل ضایعات را حل کرد.
آن دانشجو بعد از این جلسه به این نتیجه رسیده بود که مدیرعامل و اعضای هیاتمدیره هم نمیفهمند و در نهایت موضوع را رها کرده بود و از آن شرکت بیرون آمده بود.
یکبار که در کلاس همین موضوع را توضیح میدادم، گفتم؛ وقتی قیمت نهادهها و محصول کنترل میشود، قیمت ضایعات در بازار از قیمت موادی که از دولت با نرخ دولتی میگیرند چند برابر بیشتر میشود بنابراین نفع شرکت در این است که ضایعات بیشتری ایجاد کند.
این قضیه را که تشریح کردم، همان دانشجو گفت من چنین تجربهای داشتم اما فکر میکردم مدیران شرکت نمیفهمند؛ نگو میفهمیدند اما این ضایعات محل درآمدشان بوده است.
متاسفانه این واقعیت در سیستم سیاسی ما هم به وضوح قابل مشاهده بود و شخصاً بارها و بارها با چنین رویکردهایی مواجه شدهام.
نه اینکه فکر کنید همه سیاستمداران ما آدمهای فاسدی هستند یا اینکه همه آنها نفع شخصی میبرند.
این مشکل بزرگی است که فعالیت سیاسی در کشور ما شفاف نیست و چون سیستم حزبی نداریم، ورود و خروج پول به چرخه سیاست، مفسدهبرانگیز میشود.
شاید اگر سیستم سیاسی مبتنی بر احزاب داشتیم، سیاستمداران ما کمتر در تله فساد گرفتار میشدند.
تمام موضعگیریهای ما در سالهای گذشته مکتوب و موجود است. ما همواره گفتهایم و باز هم میگوییم که سیاستمداران از بالا تا پایین نباید شرکتداری کنند، زیرا شرکتداری کار حکومت نیست.
مسوولان حکومتی نباید اموال و ثروتهای کشور را زیر کلید خودشان جمع کنند یا به مالکیت در بیاورند.
ما میگوییم نیروهای مسلح نباید تجارت، فروش نفت، واردات کالا و اقداماتی از این دست انجام دهند.
این حرفهایی است که ما زدیم و به صورت مستند در نشریات مختلف به ثبت رسیده است.
اما مخالف ما چه میگوید؟
نمیتواند بگوید این حرفها منطقی نیست در مقابل میگوید اینها طرفدار ملت نیستند، بلکه طرفدار افکار اجنبیاند و طرفدار پیشرفت کشور و فقرا نیستند.
آنها نمیگویند که حرفهای شما علمی و کارشناسی و صادقانه نیست، و پاسخ منطقی هم در مقابل ندارند اما میگویند این حرفها را نهادهای بینالمللی به اینها دیکته کرده و اینها یک مشت انسان بیرحم هستند که وقعی به وضعیت مردم نمینهند.
واقعیت این است که در زمینه مبانی منطقی و اصول علم اقتصاد متعارف نمیتوانند با ما بحث کنند، پس شروع به بیاعتبار کردن و انتشار اطلاعات غلط میکنند.
اما سوال من این است که این کارهایی که در بیشتر این ۴۰ سال شده چه ربطی به آموزههای لیبرالیسم دارد؟
آنها میگویند این سیاست لیبرالی است و شما طرفدار مستضعفین نیستید و از این دست اتهامات.
ما که مخالف توزیع رانت هستیم و میگوییم این سهمیههای بزرگ صدها و هزاران میلیاردتومانی که به جیب این صنعت و آن فرد ریخته میشود به نفع مستضعفان نیست و باید جلوی آن را بگیرند،
بعد ما میشویم مخالف مستضعفان و آنها که مدافع پولپاشی و توزیع رانت هستند میشوند حامی مستضعفان…