(http://axnegar.fahares.com/axnegar/ac737f249be690acde4077dc2669e5a5AgACAgQAAxkBCMBzsmc5rdU5QTky-B5f0FiUsafHNx4-AAKbxjEb7TjRUUdKQL2cH7F_AQADAgADeAADNgQ.jpg) 💥چالشهای اولین مدارس دخترانه و خاطره ای عبرت انگیز!
✍️علی مرادی مراغه ای (https://t.me/Ali_Moradi_maragheie)
✅امروز ۲۷ آبان روز جهانی دانش آموز است بدون شک جامعه ای رستگاری نخواهد شد مگر با تغییرات اساسی در حوزه آموزش و پرورش…
قبلا به مشکلات اولین مدارس دخترانه پرداخته ام در این مقالات(اول (https://t.me/Ali_Moradi_maragheie/1764)، دوم (https://t.me/Ali_Moradi_maragheie/1728) و سوم (https://t.me/Ali_Moradi_maragheie/1617)).
در اینجا بیشتر به مشکلات مدارس دخترانه در شهرهای آذربایجان در دوره رضاشاه می پردازم…
♦️اولین مدرسه دخترانه در خوی در ۲۲ آذر ۱۳۰۲افتتاح شد اما فرمانده لشکر شمالغرب در اول فروردین ۱۳۰۴ در نامهاى به وزارت جنگ از اقداماتى حجت الاسلام خویى علیه این مدرسه دخترانه نوشته که «دست این قبیل افراد…» باید کوتاه شود.
حجت الاسلام خویى از علماى نجف علیه افتتاح این مدرسه فتوا گرفته و آنرا بالاى منبر خوانده و «بنده شرحى بر سبیل نصیحت و توبیخ نوشته و مشارالیه را متنبه نموده و گوشزد کردم »
فراهانی… روز شمار تاریخ ایران…ج ۳، ص ۴۷۶)
♦️وقتی اولین مدرسۀ دخترانه بعد از کودتاى ۱۲۹۹ بنام «مدرسۀ مهستى بنات» در اردبیل بوجود آمد طوفانى از مخالفتها آغاز شد آنها که تحصیل پسرها را در «اشکولاّ»(برگرفته از School به معنی مدرسه) تحمل نمی کردند و آنرا مروج بابیگری و خلاف مذهب مىشمردند با رفتن دخترها بمدرسه بشدت مخالفت کردند، در ۱۳۰۴ش به این مدرسه هجوم آورده با بیل و کلنگ در صدد خراب کردن سقف اطاقها بر سر دانشآموزان برآمدند خانم مدیره مدرسه از ارتش استمداد نمود و با آمدن سربازها، مهاجمین دست از تخریب و آزار برداشتند اما دختران دیگر از ترس واکنشهاى بعدى متفرق گشتند و مدتى مدرسه بسته شد!
مرحوم محمدعلى صفوت که آن زمان رئیس معارف اردبیل شده مىنویسد در همان روز اول، خبر رسید که «مدیرۀ دبستان دختران از ترس ایذاء و اهانت مردم بمدرسه نمىآید و از هفده تن شاگردان یک عده ترک تحصیل و چند بچۀ دیگر مشغول بازى هستند»!.
(تاریخ فرهنگ آذربایجان…ص۱۳۰)
در همین زمان، مدرسۀ رشیدیه نیز مورد هجوم مخالفان قرار گرفت و اثاثیۀ آن به یغما رفت مدرسه رشیدیه نیز«با مخالفت مرحوم میرزا على اکبر مجتهد معروف اردبیلى تصادم کرد. مریدان شیخ به مدرسه ریخته و تاراج کردند و معلّمین را مورد ضربوشتم قرار دادن، محصلین بخانههایشان پناه بردند» و «میرزا ستار که مدیر مدرسه بود انتحار کرد»!
(صفری، اردبیل در گذرگاه تاریخ…ج ۳ص۱۹۳)
♦️باباصفری می نویسد «مریدان نادان دور آقا را گرفته از وضع مدارس سعایت کردند و او را با عنوان کردن تدریس جغرافیا و گردش زمین و نظایر آن تحریک نمودند… با دستاویز کردن این گفتهها هر جا که مدرسهاى باز شد بدانجا ریختند بچهها را کتک زده کتابهاى آنها را پاره کردند. میز و اثاثیه را طعمۀ آتش ساختند و گاهى سقف اطاقها را با بیل و کلنگ ویران کرده آنرا ثواب دانستند. معلّمان را مضروب و مجروح نمودند».
(همان منبع…ج۳ ص۱۹۷)
♦️اما بپردازم به آن خاطره عبرت انگیز:
علیاکبر مجتهد اردبیلی که از متعصبین و مغرضین تدریس جغرافیا و گردش زمین و از معتقدین به بهیئت بطلمیوس و ضد مدارس دخترانه بود فکر می کرد یک تنه میتواند در این نقطه از جهان جلوى پیشرفت علمى دنیا را بگیرد و بدور اردبیل حصاری بکشد و آنرا از نفوذ تمدن جدید باز دارد اما این حصار تنها ۱۲ سال دوام آورد، بزودی فرزندان و دختران خود وى نیز بدون حجاب و با سرهاى برهنه در همین مدارس مشغول تحصیل گشتند!
باباصفری می نویسد در ۱۳۱۸ ش که اولین سال معلمی ام در دبیرستان دخترانۀ پوراندخت اردبیل که سابقا همان«مهستى بنات اردبیل» بوده مشغول شدم و همان روز یکى از پروندههاى متروک دبیرستان را در دفتر مدرسه مطالعه میکردم نامهاى بود که خانم مدیرۀ مدرسه از فرمانده قزاق اردبیل کمک خواسته و نوشته بود «کسان آقا میرزا على اکبر با بیل و کلنک ریخته میخواهند سقف اطاقها را بسر دختران خراب کنند»! فرمانده قزاق نیز جواب داده بود «…قزاق فرستادم تا کسان آقا میرزاعلى اکبر را از آنجا دور سازند…»
باباصفری می نویسد در دفتر مدرسه مشغول خواندن اینها بودم که در این لحظه، درِ اطاق باز شد و دختر خانمى از دانشآموزان بدون حجاب وارد گردید تا براى نوشتن معلم در تختهسیاه، گچ ببرد و او نوۀ همان آقا میرزا على اکبر بود و در این زمان، تنها ۱۲ سال از مرگ آقا میگذشت…»!
(صفری…همان ج ۱، ص ۴۵۳).
⏹️چند روز پیش گروهی شعار مرگ بر واتساپ، تلگرام، اینستا، توئیتر می دادند! یادشان نمی آید که چهل سال پیش پدرانشان نیز مرگ بر ویدئو…می گفتند…!
شوربخت کسانی که میخواهند جلوی عقربه های ساعت را بگیرند! کاری چون حمله دون کیشوت به آسیاب بادی یا چیزی شبیه خشایارشاه که خشمگین، دریا را به دلیل نافرمانی و امواجش… شلاق می زد…!